پاکستان که از سیل، تورم، بی ثباتی سیاسی و سوء مدیریت اقتصادی ویران شده است، در آستانه تبدیل شدن به یکی دیگر از گورستان های اقتصادی جنوب آسیا است.
از سال 2022، پاکستان 59.7 تریلیون پوند بدهی داشته است که بسیار زیاد است. ٪۱۰۰ کل اقتصاد پاکستان
بحران اقتصادی پاکستان اتفاق جدیدی نیست و از 75 سال پس از استقلال این کشور، چندین بحران اقتصادی را متحمل شده است. صندوق بین المللی پول به تنهایی 13 بار در 35 سال گذشته پاکستان را نجات داده است و این تعداد در آینده نیز افزایش خواهد یافت.
با این حال، در چند سال اخیر، عوامل ذاتی تشدید شده و باعث افزایش ناگهانی وضعیت بد اقتصادی پاکستان شده است.
به عنوان مثال، 25 درصد افزایش در کل بدهی نسبت به سال گذشته وجود داشته است. در حالی که کل بدهی خارجی پاکستان به طور نگران کننده ای در یک سال 35 درصد افزایش یافت.
بنابراین، این مقاله عمدتاً سوءمدیریت اقتصادی پاکستان در سالهای اخیر را تحلیل میکند و اینکه چگونه چندین عامل در کنار هم باعث شدند اقتصاد این کشور به سمت لبه سقوط پیش برود.
علل
قابل درک است که مسائل اقتصادی پاکستان یک پدیده اخیر نبوده، بلکه نقطه اوج سیاست های بد اقتصادی، آشفتگی های سیاسی، تروریسم، بنیادگرایی، فساد ذاتی و سلطه نظامی در طول سال ها بوده است که به یک بمب بزرگ گلوله برفی تبدیل شده است. که در صورت انفجار، نه تنها کشور بلکه جهان را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد.
اما چرا؟
بی ثباتی سیاسی
حتی یک دولت در تاریخ پاکستان دوره کامل خود را تکمیل نکرده است که نشان می دهد بی ثباتی سیاسی یک پدیده غالب در این کشور بوده است. این امر موجب بی توجهی در برنامه ریزی توسعه و اقتصادی کشور نیز شد.
پیشینه اخیر برکناری عمران خان مستقیماً با فرهنگ سیاسی کشور و نحوه تصمیم گیری دولت در ارتباط است.
به عنوان سیاست پاکستان عمدتاً حول محور هند می چرخد و دولت ها بی ثبات هستند، آنها تصمیم می گیرند نه بر اساس استدلال اقتصادی صرف، بلکه بر اساس سیاست بانکی رای می دهند. این در نهایت چشم انداز ایجاد سیاست مالی بلندمدت برای کنترل میاسمای بدهی و حفظ رشد اقتصادی پایدار را منفجر می کند.
بنابراین، پاکستان نمونه کتاب درسی است که چگونه بی ثباتی سیاسی می تواند به رشد کشور آسیب برساند.
بنیادگرایی دینی
با تجزیه و تحلیل تاریخ، می توان مشاهده کرد که فرهنگ ذاتی بنیادگرایی مذهبی پاکستان هرگز اجازه نداد که قید سنت های دیرینه را بشکند و به شکل گیری پایتخت مدرن وارد شود.
همین بنیادگرایی بیشتر توسط عمران خان و حزب او، تحریک انصاف، برای ایجاد تفرقه استفاده می شود، که به طور بالقوه می تواند آخرین میخ بر تابوت در آغاز جنگ داخلی در داخل کشور باشد.
در نتیجه، ارتش اداره امور را به دست می گیرد و میلیون ها نفر به دلیل خشونت، گرسنگی و تروریسم تحت تأثیر قرار خواهند گرفت.
از آنجایی که گروه های تروریستی بومی مانند تحریک طالبان اکنون در پاکستان برای قدرت در حال رقابت هستند، جنگ داخلی نه تنها در یک یا دو جبهه بلکه در بسیاری از جبهه ها خواهد بود. این امر توسط گروههای آزادیبخش بلوچستان و خیبرپختونخواه که میخواهند به طور کامل از کشور خارج شوند، تشدید خواهد شد.
ممکن است بعید به نظر برسد. با این حال، تحولات اخیر، از جمله سیل در این مناطق، خشونت بی وقفه توسط ارتش، و بمباران مداوم توسط گروه های شورشی، داستان متفاوتی را بیان می کند.
اگر به اقتصاد برگردیم، اگر کشوری وجود نداشت، اقتصاد چگونه کار می کرد؟
سیاست بلاعوض و یارانه
سیاست مفت خواری فشار مضاعفی بر خزانه دولت وارد کرده است. یارانه های بالا یک معضل بزرگ را برای دولت فعلی به وجود آورده است که آیا باید محبوبیت خود را در بین شهروندان حفظ کند یا برای کاهش فشار بر اقتصاد، به رایگان ها پایان دهد.
خب این چگونه کار میکند؟
دولت فعلی یارانه های بسیار زیادی می دهد و بدهی های خارجی می گیرد تا رای مردم را هدایت کند. با آمدن دولت جدید، مشکل بدهی بزرگی دارد. اما برای حفظ محبوبیت، آنها نمی توانند یارانه ها را حذف کنند و در نتیجه وام های بیشتری بگیرند تا به نوعی چرخ های یک اقتصاد زنگ زده را به حرکت درآورند و فعلا از فاجعه اقتصادی جلوگیری کنند.
و این حلقه ادامه دارد….
در نتیجه، بدهی خارجی پاکستان، بدون احتساب چین، در حال حاضر به 65 میلیارد دلار رسیده است که ارز گیلاس در رأس آن سقوط آزاد است.
ببینید، بدهی برای رشد اقتصادی استفاده نمی شود، بلکه به عنوان یک قرص تسکین دهنده برای کشاندن اقتصاد به نوعی استفاده می شود. و این یکی از دلایل کاهش رشد اقتصادی است، حتی با افزایش وام ها.
دخالت نظامی
از آنجایی که اقتدار مطلق در دست تشکیلات نظامی است، تصمیمات عمده بر اساس نیازهای مردم نیست، بلکه بر اساس ارتش است. این امر از تخصیص بالای بودجه به ارتش (17.5 درصد) مشهود است.
در واقع، درصد کل هزینه های نظامی و بازپرداخت بدهی (29.5٪) برای بودجه 2022-23 بسیار زیاد است. ٪۱۰۰ از کل بودجه
این بدان معناست که تقریباً نیمی از مخارج بودجه برای استفاده ظاهراً بدون استفاده مولد تخصیص داده می شود، اگر آن را در شرایط صرفاً اقتصادی تحلیل کنیم.
مقدار قابل توجه دیگری مستقیماً از طریق یارانه ها و بلاعوض به اقتصاد وارد می شود که یکی دیگر از دلایل نگرانی است.
چین
از آنجایی که اغلب متهم میشود که سیاست تله بدهی چین علت وضعیت فعلی پاکستان بوده است، ما باید عمیقاً به این موضوع نگاه کنیم و درک کنیم که چین تنها کاتالیزور سلامت اقتصادی کشور در حال مرگ است.
چرا؟
چین یک وام سخاوتمندانه با نرخ بهره بسیار بالا برای ساخت کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) تحت پروژه بزرگ BRI خود پیشنهاد کرد. تحت BRI، در مجموع 26 پروژه از جمله سدها، جاده ها، پل ها و بندر گوادر توسط شرکت ها و کارگران چینی در سراسر کشور در حال ساخت است.
جالب اینجاست که از آنجایی که هیچ شرکت یا شهروند پاکستانی مستقیماً استخدام نمی شود، پول به چین برمی گردد و هیچ چیز سودمندی از نظر اشتغال یا مزایای متحد برای شهروندان پاکستانی اتفاق نمی افتد. در عوض، پروژه ها باعث ناراحتی قابل توجهی برای مردم ساکن در اطراف این پروژه ها شده است.
بنابراین، به نظر می رسد ابتکار کمربند و جاده چین شکست خورده است، زیرا پروژه های عمده تحت BRI هنوز نتوانسته اند پول تولید کنند یا آنطور که انتظار می رفت به موقع تکمیل شوند.
علاوه بر این، از آنجایی که وام ها با نرخ بهره بسیار بالا در مقایسه با استانداردهای جهانی دریافت می شوند، خدمات بدهی خارجی پاکستان نیز افزایش یافته است. اکنون پاکستان برای بازپرداخت وام های گذشته وام هایی با نرخ های تجاری بالا می گیرد.
یک حلقه دیگر ادامه دارد….
یکی دیگر از مسائل مرتبط، نابرابری در پیشرفت اقتصادی در تمام مناطق است. قلب پاکستان، عمدتاً منطقه پنجاب و سند، در مقایسه با بلوچستان و KPK بسیار توسعه یافته است.
چرا؟
بنیادگرایی مذهبی و تبعیض، مردم این مناطق را که عمدتاً متشکل از جوامع احمدیه و پشتون هستند، به عنوان شهروندان درجه دو در کشور خود تنزل داده است.
امنیت و تروریسم
از آنجایی که به سرمایه گذاری های خارجی مربوط می شود، بی ثباتی سیاسی و نقص های امنیتی دلسرد کننده ترین جنبه برای سرمایه گذاران خارجی برای سرمایه گذاری در کشور است. جدای از آن، نگرش جنگ افروزانه پاکستان در قبال هند باعث شده است که میلیاردها دلار از بین برود.
عامل دلسرد کننده دیگر حملات مکرر به اتباع خارجی است. این را می توان با حملات تروریستی اخیر به اتباع چین و سریلانکا تأیید کرد.
علاوه بر این، با افزایش فقر، پاکستان، که در حال حاضر کارخانه تروریست ها است، ممکن است گروه های تروریستی ایجاد کند و مردم بیشتری چیزی برای از دست دادن نداشته باشند. همچنین سازمانهای موجود را قدرتمند میکند که در میان آنها داعش-خراسان دغدغه اصلی کل منطقه است.
با قرار گرفتن پاکستان در فهرست خاکستری FATF، دامنه سرمایه گذاری خارجی بدتر شده است.
ارز در حال مرگ
روپیه پاکستان در حال سقوط آزاد است و در حدود ارزش 220 در مقایسه با دلار آمریکا در نوسان بوده است. در نتیجه، روپیه پاکستان تنها در ماه ژوئن با کاهش 16.5 درصدی به بدترین ارز در جنوب آسیا تبدیل شده است.
این وضعیت به دلیل تورم بالا در سراسر جهان بدتر شده است. در پاکستان تورم به دلیل سیل و شرایط صندوق بین المللی پول به 300 درصد رسیده است. و اگر همانطور که به نظر می رسد اقتصاد جهانی وارد رکود شود، پاکستان هوای زیادی برای تنفس نخواهد داشت.
اکنون، به سؤال اصلی بازگردیم که چرا شکست پاکستان بر جهان و هند نیز تأثیر خواهد گذاشت. پاکستان یک کشور دارای انرژی هسته ای است که باعث می شود شکست بخورد. اگر کلاهکهای هستهای به دست تروریستها بیاید، جهان ممکن است صدمات جبرانناپذیری را متحمل شود.
وضعیت فعلی حضور کاربر
پاکستان از سال 2010 از یک سیل بزرگ رنج برده است که باعث تورم و افزایش شدید روپیه پاکستان شده است. دولت خسارت 40 میلیارد دلاری ناشی از سیل را برآورد کرده است و ممکن است هزینه آن بیشتر افزایش یابد. افرادی که قبلاً از آن رنج می برند بحران اقتصادی، اکنون مملو از سیل و تورم هستند.
تا جایی که به ذخایر ارزی مربوط می شود. پاکستان تنها 2 میلیارد دلار ذخایر دارد که به سختی می تواند 5 هفته واردات را بپردازد. مشکل از کسری بالای تراز پرداخت نیز مشهود است (15 میلیارد دلار) خدمات بدهی و کاهش شدید ارزش روپیه پاکستان.
در ادامه، موضوع مربوطه در فقدان سیاست مالی بلندمدت منسجم نیز منعکس شده است. به عنوان مثال، سیاست مالیاتی پاکستان هر 2 تا 3 ماه یکبار با مقامات مالیاتی ناکارآمد تغییر می کند، که از این واقعیت آشکار است که جمعیت عمده این کشور هنوز مالیات نمی پردازند.
علاوه بر این، این کشور عملاً از بازارهای سرمایه خصوصی به دلیل اختلاف 16 درصدی بین PKR و دلار با ارزش پایین بسته شده است. این امر منجر به سرمایه گذاری سبد خارجی، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و سایر منابع ورودی ارز خارجی تقریباً ناچیز شد.
جالب اینجاست که این کشور به یک کشور واردکننده خالص مواد غذایی از جمله گندم، چای و شکر نیز تبدیل شده است.
در این میان، تهاجم روسیه به اوکراین نمکی بر زخم پاکستان شده است. این تهاجم باعث افزایش قیمت جهانی سوخت و کالاها شد. این بدان معناست که اکنون پاکستان باید برای خرید همان مقدار سوخت یا کالا از جهان خارج هزینه بیشتری بپردازد.
و از آنجایی که سیاست پاکستان به شدت حول محورها و یارانه ها می چرخد، دولت متعاقباً قیمت ها را افزایش نداده است که منجر به بار بیشتری بر دوش خزانه این کشور شد.
با این حال، با تایید صندوق بین المللی پول، پاکستان برخی از شرایط را پذیرفته و یارانه ها را به میزان قابل توجهی کاهش داده است. با این حال، دولت باید شرایط بیشتری را برای دریافت بخشی بیشتر از بسته انجام دهد.
چه چیزی در پیش است؟
حال سوال اینجاست که دقیقا چه اتفاقی برای پاکستان می افتد؟
همانطور که عطیف میان، اقتصاددان پاکستانی الاصل گفت، این کشور با گرفتن بدهی های هنگفت، رشد خود را برون سپاری می کند. بنابراین، به عنوان مثال، پاکستان پروژه زیرساختی خود را در قالب کریدور اقتصادی چین پاکستان (CPEC) با گرفتن بدهی از آن به چین واگذار کرد. اکنون انتخاب با چینی ها است و از آنجایی که تمام پول به چین برمی گردد، هیچ فضایی برای رشد چند برابری باقی نمی گذارد. این برعکس چیزی است که ما آن را اقتصاد قطره چکانی می نامیم.
به همین دلیل است که هیئت رشد تبدیل به شیطان در بحران پاکستان شده است.
علاوه بر این، بی ثباتی سیاسی پاکستان باید مورد توجه قرار گیرد تا شاهد یک دوره ثبات باشیم. سیاستمداران باید از مفتخوریها و سیاستهای مذهبی دوری کنند و بر مصرف قرصهای تلخ تمرکز کنند تا به دنبال تسکین فوری باشند.
همانطور که بسیاری از اقتصاددانان و سیاست گذاران اشاره کرده اند، انتقال دردناک خواهد بود.
پس آیا می توان گفت بی ثباتی سیاسی باعث وضعیت فعلی پاکستان شده است؟
بیایید این را بفهمیم؛ بحران اقتصادی ناشی از اوج گیری مجموعه ای از حوادث ناگوار است که در یک دوره زمانی طولانی گسترش یافته و به طور مستقیم یا غیرمستقیم به رشته واحد بی ثباتی و بی کفایتی سیاسی مرتبط است.
در اینجا بیثباتی سیاسی تنها به دولتها محدود نمیشود، بلکه همه نهادهای سیاسی، از جمله نهادهای دائمی، به آنچه امروز شاهد آن هستیم، به اوج خود رسیدهاند.
ایده در اینجا این است که نهادهای سیاسی و اقتصادی استخراجی در قلب شکست هر کشوری قرار دارند. این اصطلاح در کتاب «چرا ملت ها شکست می خورند؟» به تفصیل توضیح داده شده است. که یک حکایت تاریخی عمیق در مورد چگونگی ظهور و شکست برخی کشورها ارائه می دهد.
با نگاهی به پاکستان، گفتن اینکه دولت ها مسئول هستند را نمی توان بنای این استدلال دانست که بی ثباتی سیاسی دلیل اصلی بحران اقتصادی است. فساد و بی کفایتی نهفته در همه نهادها پایه های کشور را خورده است.
اگرچه صندوق بین المللی پول چهاردهمین بسته را برای پاکستان اعلام کرده است 1.1 میلیارد دلار از 4 میلیارد دلار، اصول اساسی حکمرانی هنوز از اصلاحات و اصلاحات اقتصادی در مقیاس بزرگ حمایت نمی کند.
وام صندوق بین المللی پول نیز با شرایطی همراه است. این کشور از دولت خواسته است که قیمت سوخت را افزایش دهد و یارانه ها را کاهش دهد تا خزانه دولت خود را بهبود بخشد و دولت را با خشم شهروندان مواجه کند. این موضوع بر شهروندانی که در حال حاضر با سیل بی وقفه آسیب دیده اند نیز تأثیر خواهد گذاشت.
پاکستان انتخاب های زیادی ندارد زیرا متحدان سنتی آن از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و چین تمایلی به تمدید حمایت مالی ندارند.
بنابراین، تصمیم سختی برای دولت خواهد بود. اگرچه بودجه اخیر یارانه گاز و سوخت را قطع کرده است، اما باید کارهای زیادی انجام شود.
اگر پاکستان میخواهد شاهد چیزی ملموس باشد، در آن صورت، تشکیلات نظامی آن نباید کمکها و کمکهای خارجی را به سمت هدفشان منحرف کند. علاوه بر این، به دلیل اینکه کشوری به شدت فاسد هستیم، باید شفافیت را تضمین کرد تا توزیع عادلانه کمک ها و سیاست ها در سراسر کشور فراهم شود.
در حال حاضر، آنچه آشکار است این است که وضعیت در پاکستان در نوسان باقی خواهد ماند، شاید بدتر شود. با توجه به اینکه صندوق بین المللی پول تضمین می کند که مقامات شرایط را برآورده می کنند، تورم به بالاترین حد خود خواهد رسید.
هر بلای طبیعی که بتواند ظاهر کشور را از ماهواره تغییر دهد، پیامدهای بلندمدتی خواهد داشت. با 33 میلیونها نفر، از جمله 16 میلیون کودک، در 118 منطقه تحت تأثیر سیلهای جاری، این آمار به زودی متوقف نمیشود، و ترمیم آسیبها هزینه و زمان بیشتری را میطلبد.
از آنجایی که سیل فقیرترین مناطق پاکستان را تحت تاثیر قرار داده است، احتمال افزایش فعالیت های تروریستی و گروه های جدایی طلب وجود دارد.
برای ارتش، در دسامبر 2022، رهبری نظامی قرار است تغییر کند. با این حال، از آنجایی که ارتش قدرت خود را در هر بخش تثبیت کرده است، هیچ جا جای خود را به رهبری دموکراتیک نمی دهد.
با جمعیت انبوه 220 میلیونی، نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که کشور بزرگی مانند پاکستان، یا حتی روسیه، سهم بزرگی در اقتصاد جهانی به ارمغان میآورد. به همین دلیل است که رهبری جهانی نمی تواند فیل را در اتاق نادیده بگیرد.
الآن نه!
با رسیدن تورم به بیش از 300 درصد در پاکستان سیل زده، این کشور راه درازی در پیش دارد.
بحران اقتصادی پاکستان با بحران سریلانکا برابری نمی کند. دلیلش این است که وقتی کشوری با جمعیت زیاد، در آستانه فروپاشی، سلاح هسته ای دارد و رحم تروریسم است، کشورهای همسایه و به طور کلی جهان نمی توانند موجودیت رو به مرگ آن را نادیده بگیرند.
پاسخ دهید